دانلود پایان نامه رشته حقوق
بررسی مفهومی و جایگاه حقوق اتباع خارجی در اسناد بین المللی
از دید حقوق بین الملل، اعضای جامعه ی بین المللی تنها موجوداتی هستند که هدف مستقیم قوائد و اصول این حقوق قرار می گیرند. بنا بر این اعضای چنین جامعه ای در عین حال تابعان یا اشخاص حقوق بین الملل نیز می باشند.
طبق نظر دیوان بین المللی دادگستری[1]،تابع یا شخص حقوق بین الملل بودن، به معنی برخوردار شدن از شخصیت بین المللی و آن مشروط به داشتن دو صلاحیت است: یکی صلاحیت دارا بودن حقوق و وظایف بین المللی، و دیگری صلاحیت استیفاء این حقوق و ایفای آن وظایف از طریق صدور اعلامیه ی بین المللی. در مقابل، در صورت عدم رعایت این حقوق و وظایف، امکان مجازات مستقیم به موجب حقوق بین الملل به این صورت مثبته اضافه می شود.
طبق نظریه ی کلاسیک، حقوق بین الملل منحصراً حاکم بر روابط کشورها با یکدیگر است و جامعه ی بین المللی فقط کشورها را به منزله ی عضو جامعه ی بین المللی و در نتیجه تنها تابع یا شخص حقوق بین الملل می شناسد. اما طرفداران مکتب جامعه شناسی حقوقی، این نظریه را مورد انتقاد قرار داده اند، زیرا آنان مفهوم شخصیت حقوقی و مفهوم «کشور به عنوان شخص» را مردود می دانند و صرفاً موجودیت اشخاص حقیقی را قبول دارند و از این عقیده حمایت می کنند که فقط افراد می توانند تابع حقوق بین الملل محسوب شوند.
پیدایش سازمان های بین المللی و توسعه ی فعالیت های آنها در جامعه ی بین المللی، نه تنها دو نظریه ی کاملاً متفاوت فوق را رد کرده، بلکه اعتلاء موقعیت فرد در حقوق بین الملل معاصر نیز غیر واقعی بودن دکترین کلاسیک را به اثبات رسانیده است.
در نظریه ی مشورتی مذکور، مفهوم عضو جامعه ی بین المللی کاملاً و به روشنی متجلی است: «در یک نظام حقوقی، ضروری نیست که تابعان یا اشخاص حقوقی، از نظر ماهیت یا از حیث وسعت شبیه یکدیگر باشند».
بنابراین، امروزه پیکره ی اصلی جامعه ی بین المللی را کشورها و سازمان های بین المللی دولتی تشکیل می دهند. البته اشخاص خصوصی، اعم از حقیقی یا حقوقی، شرکت های فراملی یا چندملیتی، سازمان های بین المللی غیردولتی و نیز نهضت های آزادی بخش ملی نیز به طور استثنایی و تحت شرایط خاصی در زمره ی اعضای جامعه ی بین المللی یا تابعان حقوق بین الملل محسوب می شوند.[2]
حال به تعاریفی از حقوق بشر می پردازیم:
در تعریف حقوق بشر باید این چنین بیان نمود که: « حقوق بشر از یکسری حقوق و آزادی هایی تشکیل شده است که هر فرد،انسان در طول زندگی خویش استحقاق دارا شدن آن حقوق را دارد».[3]
بر اساس نظریه ی مکتب آزادی خواه، حقوق بشر را این چنین به تصویر کشیده اند. حقوقی که به طور طبیعی و ذاتی مختص انسان می باشد. حقوقی که قبل از این که دولت به وجود آید، وجود داشته و مافوق آن است و بدین جهت دولت ها باید آن را محترم بشمارند.[4]
به عبارت بهتر حقوق بشر در فطرت ذاتی انسان ها متجلی است و کلیه ی آحاد بشریت از این حقوق متمتع هستند و دولت ها قادر نیستند که ملت خود را از این حقوق محروم سازند.
در کتاب ترمینولوژی حقوق، حقوق بشر این گونه تعریف شده است:
«مجموعه حقوقی که به سکنه یک کشور، اعم از بیگانگان و تبعه در قبال دولت داده شود».[5]
به یک تعبیری باید چنین استنباط کرد که حقوق انسان ها باید در همه ی ازمنه و امکنه رعایت شود و به آن احترام گذاشته شود و در این مسئله نباید بیگانه و تبعه را دخیل دانست.
ماهیت حقوق بشر، مستلزم این مفهوم است که هر فرد به سبب انسان بودنش دارای حق و حقوقی است. به عبارتی، انسان ها بدون چون و چرا حائز حقوق هستند. زیرا آنها انسان اند، و این "انسانیت" از اوضاع، احوال، مدارج و منزلت و شایستگی های متفاوت اجتماعی آن جداست.[6]
[1] نظریه ی مشورتی دیوان در قضیه ی جبران خسارت وارده به کارکنان سازمان ملل متحد، 1949.
[2]ضیائی بیگدلی ، محمد رضا ، حقوق بین الملل عمومی، چاپ شانزدهم، تهران 1381
[3]Aconcise Dictionary .F low second Edition 1990 P.19.
[4]متن سخنرانی افتتاحیه رئیس دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی در جلسه سمینار بین المللی حقوق بشر در اسلام و مسیحیت، تهران.دانشگاه تهران، «دبیری-محمدرضا». حقوق بشر از دیدگاه مجامع بین المللی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهرا 1372.
[5]جعفری لنگرودی،محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، کتابخانه گنج دانش، چاپ چهارم، زمستان 68، ص213.
[6] ابراهیمی، نبی الله. مصفا، نسرین، جایگاه حقوق بشر در نظریه های روابت بین الملل، مجله ی علمی و حقوقی، فصلنامه مطالعات بسیج، سال یازدهم، شماره41، اسفند1387،ص58.